دختر یکی از دهقانان برای اقرار به گناه و طلب آمرزش نزد کشیش رفت و با ترس و لرز گفت: گناه بزرگی کردهام و از گفتن آن خجالت میکشم. کشیش گفت: خداوند بخشنده است و هیچ خجالت نکش، بگو ببینم چه گناهی کردهای؟
دختر گفت: یک سبد سیب دزدیدهام. کشیش گفت اینکه گناه بزرگی نیست! به اندازه تعداد سیبها استغفار کن و توبه کن تا گناهت آمرزیده شود. دختر گفت: اما یک سبد سیب را از باغ کشیش دزدیدهام. کشیش تکانی خورد و گفت: پس گناهت به این راحتی ها بخشوده نمیشود! باید علاوه به توبه و استغفار ده سکه هم به کلیسا بپردازی...
[عکس 1280×1280]
- ۹۸/۱۱/۱۴
خوشحال میشیم به کانال و وبلاگ آزمونی ها بپیوندید
ادرس کانال @azmooniha1
ادرس وبلاگ
azmooniha.blog.ir